انتخاب کردن از چه زمانی سخت شد؟
هر کسی که دستی بر آتش نویسندگی دارد، خیلی وقتها نمی داند برای شروع از کجا و با کدام کلمات بنویسد. انتخاب کردن بین شروعهای مختلف و کلمههای پرتکرار و سختی که داریم، گاهی مثل دست زدن به آتش میشود. بیشتر به این بستگی دارد که آیا حق انتخاب بیشتری داریم یا باید با همین الگوهای ثابت همیشگی برای خودمان فکری بکنیم.
خیلی از نویسندهها، برای شروع، کلی ایده و مطلب دارند که نمیدانند باید از کدامشان شروع کنند. خیلیهایشان هم برای پیدا کردن ایده درست، دچار مشکلات زیادی هستند. هر دو دسته از نویسندهها، نیاز دارند که روی یک هدف و موضوع خاص تمرکز کنند. تمرکزی که آنها را به سمت نوشتن داستانهای خوب، متنهای مناسب و مقالههای فراوان حرکت میدهد. اولین اصل برای تمرکز هم همین است: انتخاب!
انتخاب کردن
دنیای امروزی نسبت به دنیای گذشته ما، حق انتخابهای زیادی به ما داده است. اما این حق انتخاب بیشتر، به ما آزادی بیشتری نداده، بلکه اوضاع را وخیم تر کرده است. مثلاً تصور کنید که در گذشته، یک دختر آسیابان میدانست که قرار است با یک مزرعهدار گندم ازدواج کند، چون شغل پدرهایشان با هم مرتبط بوده و این ازدواج از قبل ثبت شده است. یا مثلاً عقد پسرعمو دخترعموها در آسمان بسته شده بود. کسی دنبال عشق و عاشقی و پیدا کردن جفت و یار نمیرفت. اگر هم میرفت، مجنون میشد. در چنین شرایطی، مسالهای به نام انتخاب کردن وجود نداشت و تمام گزینهها از قبل مشخص بودهاند.
حق انتخاب کردن
حق انتخابها در گذشته، محدود و ذهن هم از این بابت درگیر نبوده است. چون میتوانستند با خیال راحت، در زمان مشخص ازدواج کنند. یک زندگی روتین و معمولی داشته باشند و همین رویه برای فرزندانشان ادامه پیدا میکرد. تکرار برای آنها امنیت ایجاد می کرد. تکراری که نیازی به انتخاب کردن نداشت.
اما صنعتی شدن و بالا رفتن اطلاعات باعث شد که حق انتخاب نیز بالاتر برود. یک پسر یا دختر میتوانست از روستا برود، درس بخواند و در همان شهر محل تحصیل، با کسی آشنا بشود. دیگر کسی به پسرعمو یا دخترعمویش وفادار نمیماند. بعد از مدتی، عشق از یگانگی در آمد و هر کسی در طول زندگی اش میتوانست چندین بار عاشق بشود. حتی چندین بار ازدواج کند و آب از آب هم تکان نخورد.
آشنایی با انتخاب
اینها چیزی نبود که برای یک انسان در دوران سنتی قابل درک باشد. آنها چندان با مقوله عشق، به جز در سیندرلا آشنایی نداشته اند! مگر این که یک شاهزاده با اسب سفید سر برسد که تقدیر زندگی شان را عوض بکند. وگرنه تقدیرشان همان کسی بود که از کودکی برایشان در نظر گرفته بودند.
پس مسئله اصلی انسان امروزی، دیگر آزادی انتخاب نیست. او در بین انتخابهای گسترده، اسیر شده است. این روزها کمتر کسی است که نتواند با چند تا کلیک ساده به عکس زنها یا مردهای دیگر دسترسی پیدا نکند. برای یک تحقیق در نیویورک آمریکا، به دنبال 200 مرد بودند که حتی یک بار در زندگیشان فیلمهای کاملاً برهنه ندیده باشند. این تحقیق به دلیل پیدا نشدن حتی یک مرد، هیچ وقت انجام نشد. نمیتوانیم ادعا کنیم که در خانمها هم کسانی هستند که این فیلمها یا عکسها را ندیده باشند. اما مسلماً آشنایی نسبی با این موضوعات دارند.
گستردگی انتخاب کردن
گستردگی انتخاب و صحبت کردن در مورد عشق و عاشقی به شیوههای مختلف، باعث شده که آدمها حتی از یک انتخاب ساده محروم باشند. و شاید به همین دلیل بود که برای فصل اول، نیاز داشتم که در مورد انتخاب حرف بزنم.
اریک فروم، اولین بار در کتاب «گریز از آزادی»، این بحث انتخاب کردن در گستردگی و عدم تمرکز را باز میکند. از دیدگاه فروم، انسان مدرن سختی بیشتری باید بکشد برای چیزی که در گذشته خیلی ساده و سهل الوصول بوده است: انتخاب!
اینجا داستان | مصطفی مردانی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.