داش آکل واقعی کیست و چه ارتباطی با داش آکل صادق هدایت دارد؟
در یکی از سفرهایم به شیراز، جایی را به من نشان دادند که خانه واقعی داش آکل بود. تا قبل از آن، تصورم این بود که داش آکل واقعی وجود ندارد و هر چه هست، ساخته و پرداخته ذهن صادق هدایت بوده. روایتی که توسط نویسندههای دیگر هم روایت شده و به نظر میرسد که این لوطی شیرازی، واقعی بوده است اما کسی دقیقاً نمیتواند ادعا کند که داستانش، همان داستانی است که هدایت بازگو کرده و حتماً تفاوتهایی دارند.
در یادداشتی روی همین سایت گفته ام که نوشتن از واقعیت، جذابیت ندارد. برای نوشتن از روی خاطرات واقعی، حتماً باید آنها را تحریف کرد و این قانون در مورد داش آکل هم اجرا شده است. روایتهایی که از داستان صداقت هدایت و داش آکل واقعی نقل میشود، همگی با هم تفاوت دارند.
روایت سیمین دانشور از نوشته شدن داستان هدایت
سیمین دانشور خودش شیرازی بوده و شاید بهتر باشد به عنوان اولین روایت، از او نقل کنیم. دانشور در یکی از مصاحبههایش گفته که صادق هدایت برای نوشتن داستان داش آکل، بارها به قهوه خانه سر دو میل شیراز میرفته تا بتواند داستان را در ذهنش قوام بدهد. اصلاً بعید نیست که در این رفت و آمدها، داش آکل واقعی را دیده باشد و داستان را براساس تخیل خودش نوشته باشد.
روایتی که آگاتا کریستی در مورد هرکول پوآروی واقعی دارد، شبیه به روایت سیمین از هدایت است. آگاتا کریستی در یکی از کافههای پاریس، در حال ساختن داستان هرکول پوآرو بوده و مردی بلژیکی با هیبت چاق و سبیل خاص، وارد میشود. آگاتا از روی این مرد تازه وارد، شخصیت پوآرو را میسازد و با همان تیپ و شمایل، داستان را جلو میبرد.
متن کامل داستان داش آکل
نوشتن داستانی مثل داش آکل
برای نوشتن چنین داستانی، باید عناصری را پیدا کنیم که در این داستان به کار رفتهاند. اگر صادق هدایت توانسته داستانی با این قدرت بنویسد، چند نکته خیلی مهم را رعایت کرده است. نکتههایی که در کلاس داستاننویسی، (خرید کلاس آفلاین داستان نویسی) در موردش به دقت صحبت کردهام. بخش شخصیت پردازی در این کلاس، با استناد به تنهایی شخصیت داش آکل، ارائه شده است. اما این نکتهها را به صورت خلاصه با هم مرور میکنیم.
یک) طراحی صحیح شخصیت پردازی
شخصیت پردازی داش آکل با استفاده از ویژگیهای اسطورهای و ایرانی طراحی شده است. در نگاه اول شاید خیلی مشخص نباشد که داش آکل چه تفاوتی با دیگر شخصیتهای لات قدیمی دارد. اما صادق هدایت در چهار جنبه شخصیت پردازی، تفاوتهای خاصی با دیگران دارد. چهار جنبه اصلی شخصیت شامل ویژگیهای شغلی، ویژگیهای اجتماعی، ارتباط خانوادگی و زندگی در تنهایی است. داش آکل به طور ویژهای در هر چهار جنبه، متفاوت ساخته شده است.
دو) الهام از واقعیت، به جای روایت مو به مو
اضافه کردن روایتهای تازه برای تحریف واقعیت، دلیلی است که باعث شده داش آکل از یک روایت واقعی تبدیل به یک داستان قابل اعتنا شود. این اتفاق در فیلم «از گور برخاسته» نیز به کار رفته است. داش آکل در واقعیت، بیآبرویی دیگری را به عهده میگیرد، اما در داستان داش آکل، مرجان، دست نخورده به خانه شوهر میرود.
این موضوع از دو دیدگاه اهمیت دارد. دیدگاه اول، امانتداری کامل است که در نهایت به سرانجام میرسد، اما به قیمت عشق نافرجام. در حالیکه داش آکل واقعی در این مسئولیت، ناموفق بوده است. دیدگاه دوم بیشتر به فرهنگ ایرانی که به تک عشقی اعتقاد دارد، نزدیک تر است. داش آکل یک بار عاشق شده و مرجان هم یک بار فرصت شوهر کردن دارد. بنابراین هر دو نسبت به همدیگر بی اطلاع هستند تا زمانی که عاشق ماجرا، از دنیا میرود.
صادق هدایت با تحریف داستان داش آکل واقعی و ترمیم آن، زیباییهای فرهنگ جوانمردی و امانتداری و وفاداری را به داستان اضافه میکند. و همین موضوع باعث میشود که خواندن این داستان، لذت دو چندانی داشته باشد.
سه) استفاده از فضاسازی واقعی
اگر این اتفاق در تهران یا هر شهر دیگری میافتاد، از جذابیتش کم میشد. اما چرا شیراز و چرا داش آکل و چرا مرجان؟ تک تک این ماجراها در شهری اتفاق میافتد که در عاشقی، تاریخسازی کرده است. شیراز با حافظ و سعدی شناخته میشود که هر دو در داشتن شعر عاشقانه، زبانزد هستند. پس اگر داش آکل هم در شیراز باشد و در محلهای که اسم و رسمش معلوم است، پس هدایت کار سختی برای فضاسازی در داستان ندارد.
زیباییهای شیراز چندان در داستان استفاده نمیشود. با این حال به سادگی با محله سردزک، میشود رد و نشانی از داش آکل پیدا کرد. حتی گاهی شیرازیها ادعا میکنند که داش آکل در این محله زندگی میکرده و آن را میشناسند. پس فضاسازی واقعی، به واقعنمایی داستان کمک میکند. در بخش فضاسازی از کلاس داستان نویسی، تفاوت استفاده از فضای واقعی و فضای دور از ذهن را توضیح دادهام.
چهار) سوم شخص محدود به ذهن
برای واقعی تر کردن داستان، هدایت از زاویه دید سوم شخص محدود به ذهن استفاده میکند. اگرچه در انتهای داستان، مثل بیشتر داستانهای هدایت، زاویه دید از ذهن راوی اصلی خارج میشود، اما از این خطا میشود گذشت. هدایت با استفاده از این زاویه دید، ماجرا را طوری جلوه میدهد که انگار داستانی واقعی را نقل میکند. اگر این زاویه دید، اول شخص بود، دیگر نمیشد ماجرای طوطی را تا انتهای داستان، پنهان کرد.
پنج) تنهایی شخصیت
مهمترین بخشی که در کلاس داستان نویسی به طور کامل توضیح دادهام، بخش تنهایی شخصیت است. داش آکل واقعی را شاید بتوانیم از بیرون بشناسیم، اما تنهاییاش را هیچ کس ندیده است. صادق هدایت فرض را بر این میگیرد که برای فرار از تنهایی، طوطی جای مرجان را میگیرد. پس این طوطی، تنها موجودی است که تنهایی داش آکل واقعی را دیده است. و میتواند ماجرایی را بازگو کند که هیچ کس نمیتواند بیان کند. اینجاست که هنر صادق هدایت، خودش را نشان میدهد.
روایت مسعود کیمیایی از داش آکل واقعی
مسعود کیمیایی در روایتی دیگر، داش آکل را نزدیک به داستان واقعی میشنود. پیرمردی برنج فروش در محله سردزک که از یاران قدیم کاکا رستم بوده، داستان را نقل میکند. به گفته خودش رفیق کاکا رستم و دل بسته داش آکل بوده است. به روایت این پیرمرد، داش آکل با پسری که کمتر کسی دیده، زندگی میکرده. حاجی بزرگ شیراز، قرار دارد به حج برود و بین سه تا هفت سال از خانه و زندگی دور باشد. مرجان، یگانه دخترش و باقی اموالش را به داش آکل میسپارد و میرود.
داش آکل برای حمایت بیشتر از مرجان، آن را به خانه خودش میبرد، غافل از این که پسر عاشق مرجان میشود و بعد از مدتی، میفهمد که مرجان حامله است. حالا که در امانت خیانت شده، پسر را به تهران میفرستد و خودش با قصه بی آبرویی در شیراز باقی میماند.
داش آکل به دلیل این بی آبرویی، کتک مفصلی از افراد نامعلومی میخورد. به نظر میرسد هدایت از این موضوع استفاده میکند، کاکا رستم را به داستان میآورد تا بی آبرویی داش آکل را به همین شیوه سرپوش بگذارد و نجاتش بدهد.
منوچهر کاشف و ابراهیم گلستان
منوچهر کاشف در مورد داش آکل واقعی، نظر مشابهی به صادق هدایت دارد. نشانههای او از دل داستان بیرون آمده و بعید است که به داستان واقعی نزدیک باشد. کاشف میگوید که داش آکل، در حقیقت همان اکبر دایی، پهلوان محله سر دزک بوده که در دعوایی قدیمی با یکی از نوچههای سابقش پیش آمده است.
نظر ابراهیم گلستان در مورد ابتدای داستان است که داش آکل واقعی، گناه پسری را گردن میگیرد که به جای او، با مرجان رابطه داشته است. این ارتباط به حاملگی ناخواسته تبدیل شده و بعد از آن، ماجرای بی آبرویی داش آکل شروع شده است.
سر دزک به عنوان حلقه کلیدی
در هر چهار روایت، اسم محله سر دزک آورده شده که به نظر میرسد محل زندگی داش آکل واقعی بوده است. لوطی بامرامی که اموال حاجی بزرگ را به امانت گرفت، اما در مهمتر ین بخش امانت، خیانت کرد. این نشانهها، فرضیه واقعی بودن داش آکل را تا حدی ثابت میکند. اما این که صادق هدایت چه قدر به داستان واقعی اشراف داشته و چند درصد از داستان را با الهام از واقعیت نوشته و در چند جای داستان دست برده، خیلی معلوم نیست.
داش آکل واقعی بوده یا نه؟
روایتی که از مسعود کیمیایی شنیدیم، خیلی به فیلمهایش شباهت دارد. لوطی گری داستان کیمیایی، بیشتر شبیه به قیصر بود تا لوطی شیرازی واقعی. خیانت در امانت، رابطه نامشروع و حاملگی ناخواسته و بعدش هم خودکشی مرجان، در فیلم قیصر هم دیده میشود.
روایتی که از سیمین دانشور شنیدیم، صرفاً در مورد روند نوشته شدن داستان است. دیگرانی مثل ابراهیم گلستان و منوچهر کاشف که در مورد این موضوع صحبت کرده اند، در مورد محله سر دزک بوده است.
مصطفی مردانی
اینستاگرام | تلگرام | توییتر | لینکدین |
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.