درباره کتاب اصل گرایی: بچسب به اصل ماجرا
اگر وسط کلی درخواست و فشار از سمت دیگران هستید، کتاب اصل گرایی برای شماست. کمک کردن به دیگران حس خوبی دارد، به این شرط که دیگران نخواهند ما را تحت فشار بگذارند و از اصل ماجرا دور بمانیم. اصل ماجرا کجاست و چرا این قدر اهمیت دارد؟ مگر بعضی از درخواستها چه قدر کار دارند که به خاطرشان به دیگران نه بگوییم؟ و اگر نه گفتن این قدر ساده است، چرا از دهانمان بیرون نمیآید؟
با نه گفتن شروع کنیم
باهوش و پرکار و متخصص بودن، دلیل نمیشود که آدم موفقی هم باشیم. زیادی باهوش بودن و کمک کردن به دیگران، در نهایت باعث میشود که انرژی زیادی از دست بدهیم، بدون این که به جایی برسیم. و جالب اینجاست هوشمندانه کار کردن، به معنای کمتر کار کردن نیست.
هوشمندانه بودن یعنی اصل گرایی؛ چسبیدن به اصل ماجرایی که نتیجهاش خیلی قوی تر از تصور ماست.
گرگ مک کیون در کتاب اصل گرایی، ماجرا را با توضیح فرع گرایی محض شروع میکند. جایی که هوش زیادی باعث میشود که دیگران، بیشتر از ما کمک بخواهند. این طبیعی است که در تخصصها از دیگران بهتر باشیم. تمام تلاش هر کسی در زندگی روی متخصص تر شدن تمرکز دارد. اما
اگر نتوانیم از تخصصی که داریم برای خودمان استفاده کنیم، عملاً با تخصص نداشتن فرقی ندارد.
کار بیشتر یا هوشمندانه تر
پرکار بودن به تنهایی کافی نیست، پرکاری باید به دلیلی انجام بشود. اگر این کارها و تلاشها به اثرگذاری نرسد، باید فکری به حال اولویتبندی زندگیمان بکنیم. دلیل شکست خیلی از افراد و شرکتهای موفق، گیر کردن در حاشیهها و مسائل فرعی است. مسائلی که انگار تمامی ندارند و تا جایی که بتوانند انرژی حیاتی برای ادامه کارهایمان را میگیرند.
هوشمندانه تر کار کردن، زمان فعالیت ما را کم نمیکند، اثرگذاری را بالاتر میبرد. پس قدم اول این است که روی کارهایی که باید انجام بدهیم، موازنه کنیم تا به نتیجه برسیم. خروجی کارهایمان را هر روز بررسی کنیم تا برای رسیدن به نتیجه، قوی تر باشیم.
فرع گرایی یا اصل گرایی
فرع گرایی و حاشیه پردازی همه جا هست. حتی همین الان که این متن را میخوانید، ممکن است دلتان بخواهد مطلب دیگری روی این سایت بخوانید. یا دلتان بخواهد کاری که چند وقت پیش توی لیست داشتید، انجام بدهید. بدون این که توجه کنید کار اصلی است یا فرعی.
فرع گراها معمولاً دوست دارند همه چیز را داشته باشند. دوست دارند در مورد همه چیز و همه کار نظر بدهند. در مورد تمام کارهای زندگی، خانوادگی، شغلی و تفریحهای معمولی هم نظر بدهند. طوری درگیر تصمیم گیریهای مختلف و انتخابهای متعدد هستند که یادشان میرود اصل و فرع زندگی کجا بود؟
اصل گرایی یعنی قربانی کردن
فرع گرایی و حاشیه پردازی همه جا هست. حتی همین الان که این متن را میخوانید، ممکن است دلتان بخواهد مطلب دیگری روی این سایت بخوانید. یا دلتان بخواهد کاری که چند وقت پیش توی لیست داشتید، انجام بدهید. بدون این که توجه کنید کار اصلی است یا فرعی.
فرع گراها معمولاً دوست دارند همه چیز را داشته باشند. دوست دارند در مورد همه چیز و همه کار نظر بدهند. در مورد تمام کارهای زندگی، خانوادگی، شغلی و تفریحهای معمولی هم نظر بدهند. طوری درگیر تصمیم گیریهای مختلف و انتخابهای متعدد هستند که یادشان میرود اصل و فرع زندگی کجا بود؟
سوال اصل گرایی: کدام مشکل را میخواهم حل کنم؟
برای شروع بهتر است جوابی برای این سوال بدهیم: کدام مشکل را میخواهم حل کنم؟ و یک انتخاب به اندازه کافی درست انجام بدهم. انتخابی که باعث حل شدن مشکلات دیگر و رسیدن به ثبات میشود. در مقابل مشکلاتی که صرفاً در کار راه انداختن و ساکت کردن دیگران انجام میدهیم، از دایره اولویت حذف میکنیم. تمام مشکلات قابل حل هستند، اما حل کردن کدام مشکل را به عهده میگیریم تا زندگی بهتری داشته باشیم؟
بالا بردن هوش یعنی حل مشکلات
همیشه گفته اند برای این که هوشمان را در مسائل مختلف بالا ببریم، باید مشکلات بیشتری را حل کنیم. و اگر مشکلی که حل میکنیم، در نهایت باعث بالا رفتن هوش ما نشود، پس بهتر است اصلاً آن را حل نکنیم. و اجازه بدهیم دیگران هم هوش خودشان را بالا ببرند. قرار نیست تمام مشکلات دیگران را حل کنیم. و قرار نیست دیگران تمام مشکلات را در اتصال با ما حل کنند.
تا زمانی که اجازه ندهیم هر کسی خودش با مسائلش روبرو شود، این ماجرای فرع گرایی تمام نمیشود. چسبیدن به فرع گرایی همیشه باعث فرع گرایی بیشتر میشود. اما از وقتی تصمیم گرفتیم مشکلات دیگران را به خودشان بسپاریم، بالاخره آنها هم به اصل گرایی میرسند و در نهایت هر کسی، کار خودش را درست انجام میدهد. اتفاقی که باعث رشد همه در کنار هم میشود.
مصطفی مردانی | آموزش نویسندگی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.