با نازایی نویسندگی چه کار کنیم | چند راه حل کاربردی
نازایی نویسندگی چیزی شبیه به این است که به کیبورد یا کاغذ یا خودکار التماس کنیم اجازه بدهد بنویسیم. هر صدا، تصویر، نگاه و حتی فکری میتواند باعث حواس پرتی بشود. مثلاً جلوی میز نشستیم و به جلو خیره شدیم و حواسمان میرود به سمت زوجی که روی چند میز آن طرفتر با همدیگر صحبت میکنند. یا توی تصورات ذهنی که داریم، حواسمان به سمت خاطره ای در گذشته یا اتفاقی در اینده پرت میشود.
نازایی نویسندگی همان التماسی است که میکنیم و به جایی نمیرسیم. درست شبیه به این که تمام تسلط و ذهنیت و فکرمان را از دست داده ایم و کلمهها گم شده اند. نوشتن در دنیایی که تمام جنبههای ذهن دچار حواس پرتی میشوند، سخت و گاهی غیر ممکن است. برای نوشتن به ذهنی تمیز، حساس و دقیق نیاز داریم که بتواند تمام تصویرها، احساسات و مفاهیمی که توی ذهنمان داریم روی کاغذ بیاورد.
راهنمایی کلیدی برای نوشتن در روزهای سخت و بحرانی
خرید دوره تسلط بر ذهن برای نوشتن در بحران
ذهن تمیز
نازایی نویسندگی درست نقطه مقابل ذهن تمیز است. ذهنی که بتواند بدون حواس پرتی تمام کلمهها را روی کاغذ بیاورد. ذهنی که میتواند بین مفاهیم و خاطرهها و حادثهها حرکت کند و نقطه پایان جملهها را یکی یکی بگذارد. خطوط یکی یکی پایین بروند و متن تکمیل شود. اما این چیزی نیست که معمولاً اتفاق میافتد و هر لحظه اوضاع بدتر هم میشود.
ذهن تمیز البته بدون بدن آماده به کار نمیآید. بدن ناآماده جلوی فعالیت ذهن را به ارامی میگیرد. و بعد از مدتی متوجه میشویم هر چه قدر هم که عوامل حواس پرتی را کم میکنیم، باز هم نمیتوانیم چند خط بنویسیم.
میز کار تمیز
میز کار یک نویسنده، تصویری از درون ذهن نویسنده است. ذهن آشفته، در بیرون از خودش هم آشفتگی را میسازد و بازنمایی میکند. با چنین ذهنی به نظرش بی نظمی را در نظم میتوان دید. افتخار کردن به چنین ویژگی خاصی که معمولاً از حواس پرتی شدید و مشکلات درونی ذهن میآید، برای خیلی از نویسندهها جذاب است. البته به همان اندازه، میز خالی از ورق و لپ تاپ و کاغذ و خودکار هم نشاندهنده ذهنی خالی از ایده و فکر است.
میز خالی را هم باید جدی گرفت. حداقل ذهن آشفته میتواند نشاندهنده این باشد که حرفی برای گفتن دارد. میز خالی و بدون برگه و کاغذ و خودکار، خودش نشان میدهد که هنوز برای نوشتن آماده نشده است. تمیز کردن این ذهن فایده ای ندارد. برای این ذهن باید کار دیگری کرد.
راه حل نازایی نویسندگی
قبل از این که راه حل را پیدا کنیم، باید مشکل را پیدا کرده باشیم. میز کار یک نویسنده، خیلی خوب نشان میدهد که در کجا قرار دارد؛ البته اگر میز کاری وجود داشته باشد. یعنی قبل از هر چیزی باید ببینیم شما کجا مینویسید تا به مرحله بعد برسیم.
میز کار نویسنده
اگر میز کار ندارید، قدم اول این است که جایی برای نوشتن خودتان بسازید. نوشتن بدون جایی مقدس برای نوشتن عملاً امکان پذیر نیست. نوشتن در شرایط خلأ خودش یکی از دلایل نازایی نویسندگی است و باید آن را جدی گرفت.
میز کار نوشتن باید این چهار شرط را داشته باشد:
یک) عوامل حواس پرتی در آن قابل کنترل باشد.
دو) کاملاً شخصی و دور از دسترس دیگران باشد.
سه) با کسی مشترک نباشد که بتواند آن را به هم بریزد یا تمیز کند
چهار) دارای کشو یا فایل شخصی باشد
بعد از ساختن این چهار شرط اصلی، میتوانید نوشتن را به شکلی جدی شروع کنید. شاید ایجاد کردن همین چهار شرط اصلی، مشکل را برای همیشه حل کند.
اگر این چهار شرط نبود
معمولاً شرایطی پیش میآید که مجبوریم توی کافه، محل کار اشتراکی، پشت میزکاری که تازه وارد شرکت شده ایم، یا هر جای دیگری بنویسیم. تا جایی که راه دارد باید به این چهار شرط نزدیک شویم. میزهای کافه بدترین انتخاب برای شروع نویسندگی هستند، اما اگر بتوانید لپ تاپ را شبیه به کشوی نویسندگی کنید، عوامل حواس پرتی را پایین بیاورید، دور از دسترس دیگران بشویدو با کسی مشترک نباشید، گزینه بدی نیست.
هر بار که میز جدیدی پیدا کردید، سعی کنید چهار شرط را در آن ایجاد کنید تا بتوانید نازایی نویسندگی را پایین بیاورید.
خالی بودن میز کار
وقتی میز کار خالی است، باید فکری به حال ذهن خالی هم کرد. میز خالی یعنی مدتهاست ورودی خاصی برای نوشتن به ذهن نداشته اید. تازگیها چه فیلمی دیدید؟ چه کتابی خوانده اید؟ آیا این کتابها توانسته اند ذهن شما را به تحلیل و درگیری با موضوع کتاب وادار کرده اند؟ چه قدر توانسته اند مسیر را برای رشد شخصی و فکر کردن باز کنند؟ تمام این نکتهها باید با دقت دنبال شوند.
قدم قبل از شروع کار، شلوغ کردن ذهن با ایدهها و فکرهای مختلف است. یعنی اگر ذهن شما خالی است، باید بیرون بروید، با دیگران ارتباط بگیرید، کتاب بخوانید، فیلم ببینید و خودتان را درگیرتر کنید. تا وقتی که آشفتگی ایجاد نکنید، نظمی هم ایجاد نمیشود.
میز آشفته و نازایی نویسندگی
به هم ریختگی و آشفتگی خوب است، چون حداقل برنامه ای برای اجرا کردن داریم. وقتی آشفتگی هست، یعنی ایدههایی هستند که نیاز به دسته بندی شدن دارند. در چنین مواردی، اولین راه حل، نوشتن تمام این آشفتگیهای ذهنی است. قبل از این که میزتان را تمیز کنید، سعی کنید توی یک دفترچه در مورد تک تک نکتههایی بنویسید که فکرتان را مشغول کرده است. دیدن الگوی آشفتگی، خودش یک جهش رو به جلو است.
حداقل صد تا ایده
حداقل صد تا ایده و فکر و ذهن از خودتان بیرون بکشید. اگر صد تا نمیشود، راه حل قبلی را دنبال کنید. باید تا جایی که میتوانید ذهن را فعال نگه دارید، وگرنه خودش را با ماجراهای دیگر درگیر میکند. اصلاً حادثه را خلق میکند تا شما را آشفته نگه دارد. پس اگر این آشفتگی دست خودمان باشد، دیگر راهی برای فرار به سمت حواس پرتی ندارد
دسته بندی و ارتباط معنایی
تا جایی که میتوانیم بین آنها ارتباط معنایی ایجاد میکنیم. حتماً بین نصف آنها ارتباط معنایی وجود دارد. دلیل اصلی اشفتگی هم وجود همین دسته بندیهایی است که پیدا نمیکنیم. بعد از مدتی این آشفتگیها تبدیل به مسیرهای باز ذهنی میشوند. حالا ذهن میداند چه طور باید فکر کند و به کجا باید برود.
بعد از این که دسته بندیها را روی کاغذ آوردید، تازه وقت تمیز کردن میز است. اصلاً نیازی نیست به ذهن خودتان فشار بیاورید، خودش تمام میز را تمیز میکند.
مصطفی مردانی | اینجا داستان
.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.