مفهوم بدخلقی از جولی اسمیت و اثرش در نوشتن
خودم از آن آدمهایی بودم که همیشه دنبال رسیدن به یک نقطه امن برای نوشتن میگشتم و مفهوم بدخلقی حسابی کفری ام میکرد. بعضی روزها اصلاً حوصله نوشتن نداشتم و بعضی روزها هم حسابی کفری بودم از این که نمیتوانستم بنویسم. همیشه تصورم این بود که با فکر میشود روی بدن تغییر ایجاد کرد. این اصطلاح که go hard or go home را بارها به خودم میگفتم، تا شاید کمی بیشتر به خودم فشار بیاورم. کتابهایی مثل اثر مرکب از دارنهاردی و بیاندیشید تا ثروتمند شوید از ناپلئون هیل، این ایده را دنبال میکنند که با فکر میشود هر کاری کرد. وقتی چنین کتابهایی را میخوانید که به دنبال کمک گرفتن از حس نفرت هستند، به این باور میرسیم که همه چیز فکر است، در حالی که…
راهنمایی کلیدی برای نوشتن در روزهای سخت و بحرانی
خرید دوره تسلط بر ذهن برای نوشتن در بحران
مفهوم بدخلقی و مخمصه
افت خلق و خو و احساس ناامیدی به محض پایین آمدن توان فیزیکی به سراغ آدم میآید. یکی از نشانههای افسردگی این است که فرد خودش را از نظر فیزیکی ناتوان حس میکند و دیگر خودش را زیبا نمیبیند. افسردگی روی فکر چنین تاثیری میگذارد، در حالی که جسم ما هنوز توانایی و زیبایی خودش را دارد. بعد از مدتی به این باور میرسیم که باید این احساس ناتوانی از طریق فکر به ما وارد شده و بدن و جسم ما توانایی کافی برای رسیدن به هدفهایمان را دارد. چالشی که در هنگام نوشتن یک متن به سراغمان میآید، همین است.
بیشتر بخوانید
عادت نویسندگی با کتاب قدرت عادت اثر چارلز داهیگ
مفهوم بدخلقی و متفاوت فکر کردن
وقتی حالمان خوب نیست، متفاوت فکر کردن کار سختی است. حتی وقتی میدانیم که الگوهای فکری ما کمکی به بهتر شدن اوضاع نمیکنند، و موضوع بدتر هم چالش «فقط مثبت فکر کن» است. روانشناسی و شبکههای اجتماعی، به ما هشدار میدهند که همه چیز در ذهن ما است، در حالی که جسم و شرایط بیرونی کار خودشان را کرده اند.
چون افکار منفی به سراغمان آمده اند، نمیتوانیم نتیجه بگیریم که مشکلات فکری ما قبل از خستگی جسمی به وجود آمده است. چون حال روحی مان خراب است، نمیتوانیم سریع نتیجه بگیریم که جسم ما هیچ مشکلی ندارد و فقط یک مشکلی بدخلقی و کج خلقی است و به زودی حل میشود.
ورزش کردن و افزایش سطح خلق و خو
وقتی که خلق و خو افت کرده و در سطح پایینی است، ورزش کردن آخرین کاری است که میکنیم. با کم شدن ورزش، کم شدن میزان نوشیدن آب روزانه، کم شدن فعالیت جسمی، تمرکز روی ذهن که مشکل اصلی نیست و ماندن در این وضعیت، همه چیز به مرور خراب تر میشود. بیشتر باور میکنیم که مشکل ذهنی است و تازه چالشهایمان با خودمان شروع میشود.
مارپیچ نزولی خاصی در کتاب «چرا کسی اینها را به من نگفته بود» نوشته شده است که از افت خلق و خو شروع میشود. مرحله اول که دلیلش صرفاً جسمی نیست، با پایین آمدن سطح خلق و خو و احساس ناامیدی شروع میشود. این مرحله کم کم به باوری تبدیل میشود که «هیچ چیزی نمیتواند به من کمک نکند» و «فایده ای ندارد» و گسترش پیدا میکند. با چنین باوری، تغییراتی که دنبالش هستیم شکل نمیگیرد و کم کم به این نتیجه میرسیم که باید تسلیم شرایط شد.
درماندگی آموخته شده
در مورد درماندگی آموخته شده، بارها شنیده ایم. این همان مسیری است که به درماندگی آموخته شده میرسد و بعد از مدتی، هیچ تغییری در زندگی ما شکل نمیگیرد. و جالب اینجاست که برای تغییر خلق و خو و بالا رفتن سطح انرژی، نیاز به یک تغییر اساسی در زندگی داریم. و بهترین راه حل، خراب کردن این چرخه است که هر روز باعث پایین آمدن بیشتر خلق و خو و تقویت شدن باور «تغییرناپذیری» است.
منتقد درونی یا خلق و خوی پایین
منتقد درونی را معمولاً با صداهایی میشناسیم که اجازه نمیدهند کارمان را انجام دهیم. با اذیت کردن، فشار آوردن، سنگ انداختن و جلوگیری کردن تلاش میکند که کارها متفاوت با باور ذهنی پیش نروند. منتقد درونی سالها است که با این باور «فایده ای ندارد» ساخته شده و حالا برای تغییر این روند، فقط نیاز داریم که این باور را بشکنیم.
باید انرژی درونی را بیرون بکشیم و تبدیل به فعالیت جسمانی کنیم تا بتوانیم از این چرخه بیرون بیاییم. فقط با بیرون آمدن از این چرخه است که میتوانیم سطح خلق و خو و احساسات را بالا بیاوریم. هر بار که صدای منتقد درونی با عبارت «فایده ای ندارد» بیرون آمد، باید حواسمان باشد که چرخه و الگو در حال شکل گیری است و نباید به آن توجه کنیم. باور جدید چیست؟ باور جدید میتواند این باشد که ضعف جسمانی باعث شده بود که نتوانیم به هدفهایمان برسیم. پس الان که دارم روی جسم خودم کار میکنم، دگر مشکلی بابت پیشرفت ندارم و ادامه میدهم.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.